مبارزات ناکام زنان برای یافتن جایگاه انسانی در افغانستان
زن ستیزی در افغانستان ریشه در باور های افراطی دارد. باور های که در آن مردان به مثابه زنان جنس اول محسوب میشوند. زنان در طول بیست سال گذشته برای یافتن جایگاه اجتماعی با پدیده شوم زن ستیزی،با تابو شکنی های فراوانی توانسته بودند که اندک جایگاه انسانی کسب کنند. ما شاهد تغییرات چشمگیری در زندگی زنان بودیم .اما این تغییرات را میتوانستیم فقط در شهر ها مشاهده نمایم. در روستا ها زنان به همان رسم همیشگی شان زندگی داشتند. در روستا ها مردان در رائس خانواده قرار دارند. مردان جنس اول هستند و زنان جنس دوم . برای اینکه زن را بومی ساخته باشند اسم/لقب « سیاسر» را بر آنها گذاشته اند.سیاسر موجود بسا ضعیف و ناقص العقل و نا توانتر از مرد محسوب میشوند.در روستا ها زنان به عنوان مادران، خواهران و یا همسران یاد میشوند و حیثیت آبروعزت را برای مردان دارند. مردان از بردن اسم اعضای مؤنث خانواده شان میان دیگران احساس شرم میکنند و اسمای یاد شده را جایگزین اسمای اصلی زنان می سازند.
نهاد های حامی حقوق زنان با راه اندازی سمینار های آگاهی دهی برای خانواده های زنان روستا نشین می توانست در بهبود زندگی آنها کمک کنند. اما با آمدن دوباره طالبان، دست زنان از آزادی و حقوق کوتاه شدند. حدود کمتر از دوسال از حاکمیت طالبان میگذرد. در این مدت ما شاهد ده ها فرمان محدود کننده برای زنان از سوی این گروه بوده ایم.
طالبان به دنبال فرمان منع تحصیل و کار زنان، فرمان منع فروش وسایل بارداری را نیز صادر کردند. انتخاب فرزند آوری به دوش مادر است واما در افغانستان زنان همواره از این حق محروم بوده است.در حالیکه در هر یک ماه،بییشتر از صد نوزاد و مادر به دلیل عدم حفظ و مراقبت های زمان بارداری جان های شان را از دست میدهند.بنابر براین فاصله میان ولادت ها یک امرحتمی پنداشته میشود. اما طالبان با نادیده گرفتن این موضوع مردم را به زنجیر افسانه های دینی بسته است و جلوگیری از حمل را حرام پنداشته است. سناریوی زندگی زنا در افغانستان دردآور و ماءیوس کننده است.در ابتدایی تولد زن مثل مرد انسان زاده میشود. روز های ابتدایی عمرش بدون سر و صدا و آموزه های جنسیتی سپری میکنند تا اینکه اسمی بالایش میگذارند «اسم دخترانه» بعدش انسان تبدیل به دختری میشود که ننگ و عار خانواده و اجتماع پنداشته میشود. وقتی اندک بزرگ میشود لباس های دخترانه بر تنش میکنند و بار ها به گوشش میخوانند که او دختر است و بعضی حرکات و کردار های حاصی را برایش آموزش میدهد. همین آموزش ها به « دختر» می آموزاند که دیگر از انسان به دختر تبدیل شده است و متفاوتر از برادرانش که پسراند، است.
در افغانستان مردان فرماندهان بی بدیل جنس خود هستند. مردان نه تنها تصمیم گیرنده انتخاب های خود هستند. بلکه برای سرنوشت زنان نیز تصمیم میگیرند.
جامعه کنونی افغانستان مطلق مردانه است ومردان دارد از جنس اول بودن شان لذت مییبرند. طالبان میدانند که زنان افغانستان به سطح آگاهی رسیده است وبه هیچ عنوان سر به ظلم این گروه خم نخواهد کرد. برای اینکه قدرت شان پایدار بماند زنان را تحت فشار قرار داده است.و مانع رسیدن آنها به کار و تحصیل شده است. در جهان بینی طالبان زن بعنوان انسان آزاد شناخته نمی شوند، کرامت انسانی ندارند و جزئی از اموال و دارای های مردان شناخته میشوند. تجربه زیستن در افغانستان نمایانگر این است که زنان باید طوری عمل کنند که انگار مرده اند و تنها برای آخرت زندگی کنند.
زن در تفکر طالبانی نقش فراتر از فرزند آوری را ندارند.زنان مثل ماشین فرزند به دنیا بیاورند و فرزندان آنها به صفوف طالبان بپیوندد.
نظرات
ارسال یک نظر