روحم خسته است

 این همه تلاش چی میشود ؟

 دوازه سال غصه نمره را خوردیم ، چند سال غصه کنکور . به مرور زمان فشار های روحی سر ما زیاد شد ، اما از تلاش دست بردار نشدیم .

هر چند که ما در جنگ زاده شده ایم و با خشونت بزرگ شده ایم ، خشونتی که از خانه گرفته تا اجتماع همواره به آن مواجه میشدیم  ، اما استوار و محکم باقی ماندیم  و با اراده قدم برداشتیم .

آرزوی این را داشتیم که روزی به افکار زن ستیزان غلبه نمایم و به آنها بفهمانیم که موجودیت زن حکمت بزرگ و حضور آنها در اجتماع الزامی است .

اما با آمدن طالبان زنان به کُلی از اجتماع حذف شد و مکاتب دخترانه در سراسر افغانستان مسدود شد ، زنان زیادی برای دادخواهی و برقراری عدالت به جاده ها به راهپیمایی و تظاهرات اقدام کردند . صدای عدالت خواهی زنان از سوی طالبان همواره با گلوله و خشونت پاسخ داده شده است.

روحم خسته است ، روحم میگوید بخواب .

گیچ شدم ، کتاب میخوانم احساس رضایت ام کم شده است این حس همیشه گند میزند به زحمت هایم .

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

افغانستان در زنجیر جهل؛ وقتی طالبان با آگاهی می‌جنگند

یک مرز، دو جهان: زن بودن در آن‌سو آزادی، در اینسو اسارت

درد مشترک، صدای خاموش ما